معنی فارسی counter-culture

B2

ضد فرهنگ به جنبش‌هایی اطلاق می‌شود که با ارزش‌ها و هنجارهای حاکم جامعه مخالف هستند.

A cultural movement that opposes and seeks to change the dominant culture.

example
معنی(example):

حرکت هیپی نمونه‌ای از یک ضد فرهنگ است که هنجارهای اجتماعی را رد کرد.

مثال:

The hippie movement is an example of a counter-culture that rejected societal norms.

معنی(example):

ضد فرهنگ ممکن است به عنوان واکنشی به مسائل سیاسی و اجتماعی ظهور کند.

مثال:

Counter-culture can arise as a reaction to political and social issues.

معنی فارسی کلمه counter-culture

: معنی counter-culture به فارسی

ضد فرهنگ به جنبش‌هایی اطلاق می‌شود که با ارزش‌ها و هنجارهای حاکم جامعه مخالف هستند.