معنی فارسی countercurrently
B1به معنای جریان یا رخ دادن در دو جهت متضاد به طور همزمان.
Happening or flowing in opposite directions at the same time.
- ADVERB
example
معنی(example):
این دو پروژه به صورت همزمان و در خلاف جهت یکدیگر اجرا میشوند.
مثال:
The two projects are running countercurrently to each other.
معنی(example):
رودخانهای که به طور همزمان در خلاف جهت جریان داشت مناظری منحصر به فرد ایجاد کرد.
مثال:
The countercurrently flowing river created unique landscapes.
معنی فارسی کلمه countercurrently
:
به معنای جریان یا رخ دادن در دو جهت متضاد به طور همزمان.