معنی فارسی counterfactually

B1

به معنای در نظر گرفتن واقعیت‌ها به صورت مخالف یا غیر واقعی.

In a hypothetical sense, considering what could have happened under different circumstances.

example
معنی(example):

به طور متقابل، اگر زودتر می‌دانستم، انتخاب متفاوتی می‌کردم.

مثال:

Counterfactually, if I had known earlier, I would have made a different choice.

معنی(example):

او به طور متقابل توضیح داد که اگر رویداد به طور متفاوتی پیش می‌رفت، چه اتفاقی می‌افتاد.

مثال:

He explained counterfactually what would have happened if the event had gone differently.

معنی فارسی کلمه counterfactually

: معنی counterfactually به فارسی

به معنای در نظر گرفتن واقعیت‌ها به صورت مخالف یا غیر واقعی.