معنی فارسی countersignal

B1

سیگنالی که برای خنثی کردن یا جلوگیری از تأثیر سیگنال دیگر استفاده می‌شود.

A signal sent to counteract or neutralize another signal.

example
معنی(example):

تکنسین از سیگنال معکوس برای جلوگیری از تداخل استفاده کرد.

مثال:

The technician used a countersignal to prevent interference.

معنی(example):

او یک سیگنال معکوس ارسال کرد تا پیام متفاوتی را ارتباط دهد.

مثال:

He sent a countersignal to communicate a different message.

معنی فارسی کلمه countersignal

: معنی countersignal به فارسی

سیگنالی که برای خنثی کردن یا جلوگیری از تأثیر سیگنال دیگر استفاده می‌شود.