معنی فارسی couthly

B2

مودبانه، با ادب و نزاکت در رفتار یا گفتار.

In a refined or cultured manner; polite.

example
معنی(example):

او به طور مودبانه در ضیافت رسمی صحبت کرد.

مثال:

He spoke couthly at the formal dinner.

معنی(example):

طرز فرخنده او مهمانان را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

Her couthly manner impressed the guests.

معنی فارسی کلمه couthly

: معنی couthly به فارسی

مودبانه، با ادب و نزاکت در رفتار یا گفتار.