معنی فارسی cowiest
B1توصیف چیزی که بیشترین شباهت به گاو دارد یا به عبارتی نرمی و بیخیالی را القا میکند.
The most cow-like; having qualities associated with cows, such as clumsiness or docility.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این حیوانی است که من تا به حال دیدم.
مثال:
This is the cowiest animal I've ever seen.
معنی(example):
در یک مسابقه زیبایی، این تولهسگ کیوتترین است.
مثال:
In a contest of cuteness, this puppy is the cowiest.
معنی فارسی کلمه cowiest
:
توصیف چیزی که بیشترین شباهت به گاو دارد یا به عبارتی نرمی و بیخیالی را القا میکند.