معنی فارسی craddy
B1عملکرد یا کاری که با تلاش و کیفیت بالا انجام میشود.
Describing something that is notably skilled or impressive.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نکته قوت بازی قابل توجه بود.
مثال:
The craddy of the game was impressive.
معنی(example):
او دیشب عملکرد خیلی خوبی داشت.
مثال:
He had a very craddy performance last night.
معنی فارسی کلمه craddy
:
عملکرد یا کاری که با تلاش و کیفیت بالا انجام میشود.