معنی فارسی craniofacial

B2

مربوط به جمجمه و قسمت‌های صورت؛ اغلب در مباحث پزشکی برای بررسی و درمان مشکلات صورت و جمجمه به کار می‌رود.

Relating to the skull and facial parts; often used in medical discussions to address and treat issues concerning the face and skull.

adjective
معنی(adjective):

Pertaining to the cranium and face, as with craniofacial surgery.

example
معنی(example):

جراحی کرانیوفاسیال به جمجمه و استخوان‌های صورت مربوط می‌شود.

مثال:

Craniofacial surgery deals with the skull and facial bones.

معنی(example):

نواقص کرانیوفاسیال می‌توانند بر ظاهر و عملکرد تأثیر بگذارند.

مثال:

Craniofacial abnormalities can affect both appearance and function.

معنی فارسی کلمه craniofacial

: معنی craniofacial به فارسی

مربوط به جمجمه و قسمت‌های صورت؛ اغلب در مباحث پزشکی برای بررسی و درمان مشکلات صورت و جمجمه به کار می‌رود.