معنی فارسی cratch

B1 /kɹætʃ/

صدایی که در نتیجه حرکت یا فشردن چیزی ایجاد می‌شود.

A sound or noise made, often associated with straining or stretching.

verb
معنی(verb):

To scratch.

مثال:

A good pair of nails to cratch and claw.

example
معنی(example):

صدای کرچ می‌تواند در طول یک عصر آرام بسیار تسکین‌دهنده باشد.

مثال:

The sound of a cratch can be quite soothing during a quiet evening.

معنی(example):

او هنگامی که زانوی خود را برای بستن کفش خود گذاشت، صدای کرچ ایجاد کرد.

مثال:

He made a cratch noise when he knelt down to tie his shoe.

معنی فارسی کلمه cratch

: معنی cratch به فارسی

صدایی که در نتیجه حرکت یا فشردن چیزی ایجاد می‌شود.