معنی فارسی cravening
B1احساس نیاز و تمنا به چیزی، معمولاً به شدت و به طور ناامید.
A strong desire or longing for something, often with a sense of desperation.
- VERB
example
معنی(example):
او بعد از کار سختش به شدت به دنبال شناخت بود.
مثال:
He was cravening for recognition after his hard work.
معنی(example):
او در شبهای تنهایی به شدت به دنبال همراهی بود.
مثال:
She felt cravening for companionship during lonely nights.
معنی فارسی کلمه cravening
:
احساس نیاز و تمنا به چیزی، معمولاً به شدت و به طور ناامید.