معنی فارسی cray cray
B1یک اصطلاح عامیانه برای توصیف رفتار غیرعادی یا دیوانهوار.
A colloquial term used to describe crazy or ridiculous behavior.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Crazy.
example
معنی(example):
او امروز کمی دیوانهوار رفتار میکند.
مثال:
He's acting a bit cray cray today.
معنی(example):
آن ایده برای من کاملاً دیوانهوار به نظر میرسد.
مثال:
That idea sounds totally cray cray to me.
معنی فارسی کلمه cray cray
:
یک اصطلاح عامیانه برای توصیف رفتار غیرعادی یا دیوانهوار.