معنی فارسی crazedness
B2حالت دیوانگی، اشاره به رفتار یا حالت غیرعادی و فراتر از معمول.
The state of being crazed or insane; extreme enthusiasm or irrationality.
- NOUN
example
معنی(example):
دیوانگی جمعیت در طول کنسرت مشهود بود.
مثال:
The crazedness of the crowd was evident during the concert.
معنی(example):
دیوانگی او باعث میشد که او غیرقابل پیشبینی و هیجان انگیز باشد.
مثال:
His crazedness made him unpredictable and exciting.
معنی فارسی کلمه crazedness
:
حالت دیوانگی، اشاره به رفتار یا حالت غیرعادی و فراتر از معمول.