معنی فارسی creedless
B2بدون مذهب یا اصول خاص، در حالی که از دگمها و باورهای مشخص خودداری میشود.
Without creed or religious beliefs; lacking dogma.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک زندگی بدون ایمان داشت و از هر نوع دگم آزاد بود.
مثال:
She lived a creedless life, free from any dogma.
معنی(example):
فلسفه بدون ایمان او اجازه میداد که باورهای مختلفی وجود داشته باشد.
مثال:
His creedless philosophy allowed for diverse beliefs.
معنی فارسی کلمه creedless
:
بدون مذهب یا اصول خاص، در حالی که از دگمها و باورهای مشخص خودداری میشود.