معنی فارسی creedsman

B2

شخصی که به یک مذهب یا سیستم اعتقادی خاص پابند است.

A person who adheres to a particular creed or belief system.

example
معنی(example):

مرد ایمان به باورهایش به طور ثابت قدم عمل می‌کرد.

مثال:

The creedsman followed his beliefs steadfastly.

معنی(example):

به عنوان یک مرد ایمان، او بر اساس اصولش زندگی می‌کرد.

مثال:

As a creedsman, he lived according to his principles.

معنی فارسی کلمه creedsman

: معنی creedsman به فارسی

شخصی که به یک مذهب یا سیستم اعتقادی خاص پابند است.