معنی فارسی creepingly

B1

به طور آرام و غیر محسوس، به ویژه در مورد حرکت.

In a slow and stealthy manner.

example
معنی(example):

تاریکی به آرامی به داخل اتاق نفوذ کرد.

مثال:

The darkness came creepingly into the room.

معنی(example):

او به آرامی حرکت کرد تا متوجه او نشوند.

مثال:

He moved creepingly to avoid being noticed.

معنی فارسی کلمه creepingly

: معنی creepingly به فارسی

به طور آرام و غیر محسوس، به ویژه در مورد حرکت.