معنی فارسی creeshing
B1عمل جیرجیر یا خشخش کردن، به ویژه هنگامی که بر روی سطوحی نرم یا متحرک حرکت میکنید.
The act of making a creesh sound, especially while moving over a surface.
- VERB
example
معنی(example):
من در حال کرش کردن از روی برگهای افتاده بودم.
مثال:
I was creeshing through the fallen leaves.
معنی(example):
کودکان در پارک در حال کرش کردن بودند.
مثال:
The children were creeshing about in the park.
معنی فارسی کلمه creeshing
:
عمل جیرجیر یا خشخش کردن، به ویژه هنگامی که بر روی سطوحی نرم یا متحرک حرکت میکنید.