معنی فارسی crepey
B1حالت چروک و چین دار، غالباً به خصوص در پوست یا مواد اشاره دارد.
Having a wrinkled or creased surface; often associated with aging.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کاغذ قدیمی چروک و شکننده بود.
مثال:
The old paper was crepey and fragile.
معنی(example):
نفتی بودن بافت پوست میتواند نشانهای از پیری باشد.
مثال:
The crepey texture of the skin can be a sign of aging.
معنی فارسی کلمه crepey
:
حالت چروک و چین دار، غالباً به خصوص در پوست یا مواد اشاره دارد.