معنی فارسی crepitant
B1صدای خُرد و شکسته که معمولاً به معنی احساس گرما یا خوشحالی است.
Making a cracking or popping sound, often associated with warmth or joy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
صدای خُردشدن و شکستن آتش، اتاق را پر کرد.
مثال:
The crepitant sound of the fire crackling filled the room.
معنی(example):
خندههای خُردشده او مسری بود و باعث شد همه لبخند بزنند.
مثال:
Her crepitant laughter was contagious and made everyone smile.
معنی فارسی کلمه crepitant
:
صدای خُرد و شکسته که معمولاً به معنی احساس گرما یا خوشحالی است.