معنی فارسی crescence

B2

رشد یا توسعه، به ویژه در زمینه‌های طبیعی مثل گیاهان یا دوره‌های سال.

The act or process of growing; development.

example
معنی(example):

نمو ماه شروع جشنواره را نشان می‌داد.

مثال:

The crescence of the moon marked the start of the festival.

معنی(example):

او از نمو بهار لذت برد وقتی که گل‌ها شروع به شکفتن کردند.

مثال:

She admired the crescence of spring as flowers began to bloom.

معنی فارسی کلمه crescence

: معنی crescence به فارسی

رشد یا توسعه، به ویژه در زمینه‌های طبیعی مثل گیاهان یا دوره‌های سال.