معنی فارسی cribo

A1

گهواره، تخت کوچکی برای خوابیدن نوزاد یا کودک، معمولاً با حفاظ دور آن.

A small bed with high sides for a baby or young child.

noun
معنی(noun):

Any of various snakes in the genus Drymarchon.

example
معنی(example):

کودک در یک گهواره می‌خوابد.

مثال:

The baby sleeps in a crib.

معنی(example):

او عروسک‌های پر از جنس را در گهواره گذاشت.

مثال:

She placed the stuffed animals in the crib.

معنی فارسی کلمه cribo

: معنی cribo به فارسی

گهواره، تخت کوچکی برای خوابیدن نوزاد یا کودک، معمولاً با حفاظ دور آن.