معنی فارسی cribtime
B1شرایطی که در آن نوزاد در گهواره قرار میگیرد، معمولاً به شکل غیررسمی استفاده میشود.
An informal term referring to the time a baby spends in a crib.
- NOUN
example
معنی(example):
کریبتایم یک اصطلاح غیررسمیتر برای زمانهای گهوارهای است.
مثال:
Cribtime is a variation of crib times but used more informally.
معنی(example):
بیایید برای نوزاد مقداری کریبتایم برنامهریزی کنیم.
مثال:
Let's schedule some cribtime for the baby.
معنی فارسی کلمه cribtime
:
شرایطی که در آن نوزاد در گهواره قرار میگیرد، معمولاً به شکل غیررسمی استفاده میشود.