معنی فارسی cricetine

B1

نوع خاصی از جوندگان که با ویژگی‌های ظاهری خاصی شناسایی می‌شوند.

A subfamily of rodents known for specific physical characteristics.

example
معنی(example):

جوندگان کریسین به خاطر خز ضخیم و دم‌های کوتاه‌شان شناخته می‌شوند.

مثال:

Cricetine rodents are known for their thick fur and short tails.

معنی(example):

خانواده کریسین شامل چندین گونه محبوب به عنوان حیوان خانگی است.

مثال:

The cricetine family includes several popular pet species.

معنی فارسی کلمه cricetine

: معنی cricetine به فارسی

نوع خاصی از جوندگان که با ویژگی‌های ظاهری خاصی شناسایی می‌شوند.