معنی فارسی cricketed

B1

حرکت یا زدن توپ در بازی کریکت.

To play the game of cricket.

example
معنی(example):

او توپ را به خوبی در سرتاسر زمین زدن کرد.

مثال:

He cricketed the ball perfectly across the field.

معنی(example):

آنها در زیر آفتاب در بعد از ظهر سرگرم بازی کریکت بودند.

مثال:

They cricketed under the sun during the afternoon.

معنی فارسی کلمه cricketed

: معنی cricketed به فارسی

حرکت یا زدن توپ در بازی کریکت.