معنی فارسی criminating

B1

شواهد یا اطلاعاتی که به متهم کردن شخصی به ارتکاب جرم کمک می‌کند.

Evidence or information that indicates someone is guilty of a crime.

example
معنی(example):

شواهد متهم کننده در دادگاه ارائه شد.

مثال:

The criminating evidence was presented in court.

معنی(example):

او نگران مدارک متهم کننده‌ای بود که پیدا شده بودند.

مثال:

He was worried about the criminating documents that were found.

معنی فارسی کلمه criminating

: معنی criminating به فارسی

شواهد یا اطلاعاتی که به متهم کردن شخصی به ارتکاب جرم کمک می‌کند.