معنی فارسی cringemaking

B1

به صحنه‌ها یا لحظات اشاره دارد که احساس خجالت یا ناراحتی را به وجود می‌آورند.

Describing something that causes feelings of embarrassment or discomfort.

adjective
معنی(adjective):

Inducing cringing; embarrassing.

example
معنی(example):

فیلم پر از لحظات خجالت‌آور بود.

مثال:

The movie was full of cringemaking moments.

معنی(example):

نظرات او در طول بحث خجالت‌آور بود.

مثال:

Her comments were cringemaking during the discussion.

معنی فارسی کلمه cringemaking

: معنی cringemaking به فارسی

به صحنه‌ها یا لحظات اشاره دارد که احساس خجالت یا ناراحتی را به وجود می‌آورند.