معنی فارسی criss

B2

به معنای متقاطع شدن و درهم گره‌ خوردن.

To form a pattern that intersects or crosses over in various directions.

example
معنی(example):

موها باغ را به زیبایی متقاطع کردند.

مثال:

The vines criss-crossed the garden beautifully.

معنی(example):

آنها برای رسیدن به سمت دیگر از میان زمین متقاطع شدند.

مثال:

They criss through the field to reach the other side.

معنی فارسی کلمه criss

: معنی criss به فارسی

به معنای متقاطع شدن و درهم گره‌ خوردن.