معنی فارسی crooningly
B1به شکلی آرام و دلنشین آواز خواندن یا صحبت کردن.
In a soft, low, and often soothing manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به آرامی برای آرام کردن نوزاد آواز خواند.
مثال:
He sang crooningly to soothe the baby.
معنی(example):
پیرمرد به آرامی صحبت کرد و همه را در نوستالژی غرق کرد.
مثال:
The old man spoke crooningly, wrapping everyone in nostalgia.
معنی فارسی کلمه crooningly
:
به شکلی آرام و دلنشین آواز خواندن یا صحبت کردن.