معنی فارسی cross-correlate
B1همبسته متقاطع، مقایسه و تجزیه و تحلیل دادهها برای کشف الگوها و روابط.
To compare and analyze data from different sources to find correlations.
- VERB
example
معنی(example):
دانشمندان اغلب دادهها را همبسته متقاطع میکنند تا روابط بین متغیرها را پیدا کنند.
مثال:
Scientists often cross-correlate data to find relationships between variables.
معنی(example):
برای بهبود نتایج، ما نیاز داریم که مطالعات مختلف را همبسته متقاطع کنیم.
مثال:
To improve results, we need to cross-correlate different studies.
معنی فارسی کلمه cross-correlate
:
همبسته متقاطع، مقایسه و تجزیه و تحلیل دادهها برای کشف الگوها و روابط.