معنی فارسی crosslighted

B1

به معنای روشن کردن یا تزئین چیزی با نوارهای متقاطع نور است.

To be illuminated or decorated with crosswise lights.

example
معنی(example):

مسیر با رنگ‌های روشن کراسلایت شده بود.

مثال:

The path was crosslighted with bright colors.

معنی(example):

اثر هنری برای افزایش زیبایی کراسلایت شده بود.

مثال:

The artwork was crosslighted to enhance its beauty.

معنی فارسی کلمه crosslighted

: معنی crosslighted به فارسی

به معنای روشن کردن یا تزئین چیزی با نوارهای متقاطع نور است.