معنی فارسی crosspiece
B2تیرکی که معمولاً به منظور متصل کردن اجزای دیگر یا افزایش استحکام استفاده می‌شود.
A piece of wood or metal used to connect two parts of a structure.
- noun
noun
معنی(noun):
A horizontal or transverse beam or similar member that extends across or perpendicular to something.
معنی(noun):
A bar or timber connecting two knightheads or two bitts; a timber over the windlass, with pins for belaying the running rigging.
example
معنی(example):
نجار دو تیرک را با یک تیرک عرضی محکم به هم متصل کرد.
مثال:
The carpenter joined the two beams with a sturdy crosspiece.
معنی(example):
در یک چهارچوب در، تیرک عرضی به ثبات ساختاری اضافه می‌کند.
مثال:
In a door frame, the crosspiece adds structural stability.
معنی فارسی کلمه crosspiece
:
تیرکی که معمولاً به منظور متصل کردن اجزای دیگر یا افزایش استحکام استفاده می‌شود.
