معنی فارسی crowd-surfed
B1جمعیتسواری کرده است، به کار بردن این عمل به عنوان یک فعالیت جالب در حین کنسرت یا رویدادهای زنده.
Past tense of crowd-surf; to have moved above the crowd while being supported by the audience.
- VERB
example
معنی(example):
او در کنسرت جمعیتسواری کرد و از این تجربه لذت برد.
مثال:
She crowd-surfed at the concert and loved the experience.
معنی(example):
اجراکننده در میان جمعیت جمعیتسواری کرد و هیجان را ایجاد کرد.
مثال:
The performer crowd-surfed across the audience, creating excitement.
معنی فارسی کلمه crowd-surfed
:
جمعیتسواری کرده است، به کار بردن این عمل به عنوان یک فعالیت جالب در حین کنسرت یا رویدادهای زنده.