معنی فارسی crowdsurfed

B1

جمعیت‌سواری کرده است، به عمل گذشته اشاره دارد که در آن فرد در بین جمعیت حرکت کرد.

Past tense of crowdsurf; to have moved or ridden above the crowd during a performance.

verb
معنی(verb):

To engage in crowd surfing (being carried over the heads of a densely-packed crowd)

example
معنی(example):

آنها تمام شب در جشنواره موسیقی جمعیت‌سواری کردند.

مثال:

They crowdsurfed all night at the music festival.

معنی(example):

تابستان گذشته، ما در هر کنسرتی که شرکت کردیم، جمعیت‌سواری کردیم.

مثال:

Last summer, we crowdsurfed at every concert we attended.

معنی فارسی کلمه crowdsurfed

: معنی crowdsurfed به فارسی

جمعیت‌سواری کرده است، به عمل گذشته اشاره دارد که در آن فرد در بین جمعیت حرکت کرد.