معنی فارسی cruise controls

B1

سیستم‌هایی در خودرو که سرعت آن را به طور خودکار حفظ می‌کنند.

System in a vehicle that automatically controls the speed

example
معنی(example):

این خودرو دارای کنترل‌های کروز پیشرفته‌ای برای سفرهای طولانی است.

مثال:

The car has advanced cruise controls for long drives.

معنی(example):

او در حین رانندگی کنترل‌های کروز را تنظیم کرد.

مثال:

He adjusted the cruise controls while driving.

معنی فارسی کلمه cruise controls

: معنی cruise controls به فارسی

سیستم‌هایی در خودرو که سرعت آن را به طور خودکار حفظ می‌کنند.