معنی فارسی crumlet

B1

تکه یا نان کوچک و خرد شده.

A small piece or crumb of something, particularly bread.

example
معنی(example):

من یک تکه نان کوچکی روی زمین پیدا کردم.

مثال:

I found a crumlet of bread on the floor.

معنی(example):

تکه نان خیلی کوچک بود که برداشته شود.

مثال:

The crumlet was too small to be picked up.

معنی فارسی کلمه crumlet

: معنی crumlet به فارسی

تکه یا نان کوچک و خرد شده.