معنی فارسی crummer
B1ابزاری برای جمع کردن خردههای نان یا کثیفی از سطحی.
A tool used to collect crumbs from a surface.
- NOUN
example
معنی(example):
او از یک کرومر برای مرتب کردن میز استفاده کرد.
مثال:
He used a crummer to tidy up the table.
معنی(example):
کرومر به جمعآوری تکههای نان بعد از غذا کمک میکند.
مثال:
The crummer helps to gather crumbs after a meal.
معنی فارسی کلمه crummer
:
ابزاری برای جمع کردن خردههای نان یا کثیفی از سطحی.