معنی فارسی crump
B1 /kɹʌmp/خرد شدن یا شکستگی، به ویژه در مورد نان یا شیرینی که به آسانی میشکند.
To break or crumble, especially referring to bread or baked goods that break easily.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
The sound of a muffled explosion.
verb
معنی(verb):
To produce such a sound.
example
معنی(example):
اگر نان را بیش از حد توست کنید، خرد میشود.
مثال:
The bread will crump if you toast it too long.
معنی(example):
او دوست دارد قبل از خوردن، کلوچههایش را خرد کند.
مثال:
He likes to crump his cookies before eating them.
معنی فارسی کلمه crump
:
خرد شدن یا شکستگی، به ویژه در مورد نان یا شیرینی که به آسانی میشکند.