معنی فارسی crumpy

B1

کرامپی به بافتی ترد و شکننده اشاره دارد.

Having a crisp texture or consistency.

example
معنی(example):

بیسکویت‌های کرامپی میان کودکان محبوب هستند.

مثال:

The crumpy biscuits are a favorite among kids.

معنی(example):

من از بافت کرامپی این نان لذت می‌برم.

مثال:

I enjoy the crumpy texture of this bread.

معنی فارسی کلمه crumpy

: معنی crumpy به فارسی

کرامپی به بافتی ترد و شکننده اشاره دارد.