معنی فارسی crystaled
B1crystaled، به حالتی اشاره دارد که یک سطح دارای بلورهای مشخصی است.
Describes a surface that has developed crystal formations or a shiny crystalline appearance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سطح بلوری شده بود و ظاهری درخشان به آن داده بود.
مثال:
The surface was crystaled, giving it a shiny appearance.
معنی(example):
تمام شبنم بر روی پنجره بلوری شده و الگوهای زیبایی ایجاد کرده بود.
مثال:
All the frost crystaled on the window, creating beautiful patterns.
معنی فارسی کلمه crystaled
:
crystaled، به حالتی اشاره دارد که یک سطح دارای بلورهای مشخصی است.