معنی فارسی cubbing

A2 /ˈkʌbɪŋ/

فعالیت‌های مخصوص پیشاهنگی برای گروه سنی جوانتر که شامل بازی‌ها و مهارت‌های زندگی است.

Activities designed for younger scouts that include games and life skills.

verb
معنی(verb):

To give birth to cubs

معنی(verb):

To hunt fox cubs

معنی(verb):

To shut up or confine.

noun
معنی(noun):

The activities of Cub Scouts.

example
معنی(example):

کوبینگ یک فعالیت مهم برای پیشاهنگان جوان است.

مثال:

Cubbing is an important activity for young scouts.

معنی(example):

او از شرکت در فعالیت‌های کوبینگ در اردوهای تابستانی لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys cubbing during the summer camp.

معنی فارسی کلمه cubbing

: معنی cubbing به فارسی

فعالیت‌های مخصوص پیشاهنگی برای گروه سنی جوانتر که شامل بازی‌ها و مهارت‌های زندگی است.