معنی فارسی cubdom
B1کوبدوم، قلمرو مربوط به ویژگیهای جوانی یا بازیگوشی.
A realm or domain related to childlike qualities or playfulness.
- NOUN
example
معنی(example):
در دنیای کوبدوم، تخیل هیچ حدی ندارد.
مثال:
In the world of cubdom, imagination has no limits.
معنی(example):
او حس قوی تعلق در کوبدوم داشت.
مثال:
He felt a strong sense of belonging in cubdom.
معنی فارسی کلمه cubdom
:
کوبدوم، قلمرو مربوط به ویژگیهای جوانی یا بازیگوشی.