معنی فارسی cubmaster

B1

رئیس یک گروه اسکوت برای کودکان که مسئول برنامه‌ریزی و رهبری است.

A leader of a Cub Scout group responsible for overseeing activities.

example
معنی(example):

رئیس گروه اسکوت‌های کودک محلی است.

مثال:

The cubmaster leads the local Cub Scout group.

معنی(example):

به عنوان رئیس گروه، شما رویدادها و فعالیت‌ها را برای اسکوت‌ها سازماندهی می‌کنید.

مثال:

As a cubmaster, you organize events and activities for the scouts.

معنی فارسی کلمه cubmaster

: معنی cubmaster به فارسی

رئیس یک گروه اسکوت برای کودکان که مسئول برنامه‌ریزی و رهبری است.