معنی فارسی cudgelled

B1

چوبدستی زدن، به معنای ضربه زدن یا آسیب رساندن به کسی یا چیزی با استفاده از چوبدستی.

To strike someone with a cudgel; to hit or beat.

verb
معنی(verb):

To strike with a cudgel.

مثال:

The officer was violently cudgeled down in the midst of the rioters.

معنی(verb):

To exercise (one's wits or brains).

example
معنی(example):

شوالیه رقیبش را چوبدستی‌وار زد تا تسلیم شود.

مثال:

The knight cudgelled his opponent until he surrendered.

معنی(example):

در داستان، شرور به هر کسی که با او مخالف بود چوبدستی زد.

مثال:

In the story, the villain cudgelled anyone who opposed him.

معنی فارسی کلمه cudgelled

: معنی cudgelled به فارسی

چوبدستی زدن، به معنای ضربه زدن یا آسیب رساندن به کسی یا چیزی با استفاده از چوبدستی.