معنی فارسی culming
B1فرآیند رشد و توسعه ساقههای بلند در گیاهان.
The act or process of forming or growing culms.
- VERB
example
معنی(example):
کلمزدن فرآیند رشد ساقههای بلند در گیاهان است.
مثال:
Culming is the process of developing tall stems in plants.
معنی(example):
کلمزدن بامبو در این فصل قابل توجه بود.
مثال:
The culming of the bamboo was remarkable this season.
معنی فارسی کلمه culming
:
فرآیند رشد و توسعه ساقههای بلند در گیاهان.