معنی فارسی cultic
B2مربوط به آئین یا شعائر مذهبی که در گروههای خاصی انجام میشود.
Relating to or having the characteristics of a cult, especially in religious contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عملکردهای مذهبی میتوانند گاهی بحثبرانگیز باشند.
مثال:
Cultic practices can sometimes be controversial.
معنی(example):
او نمادهای مذهبی را در فرهنگهای مختلف جهان مطالعه کرد.
مثال:
He studied cultic symbols in cultures around the world.
معنی فارسی کلمه cultic
:
مربوط به آئین یا شعائر مذهبی که در گروههای خاصی انجام میشود.