معنی فارسی cunnings
B1ترفندهای مختلفی که با هدف فریب یا غلبه بر دیگران استفاده میشود.
Various clever tricks or strategies used to gain an advantage.
- NOUN
example
معنی(example):
استراتژیهای زیرکانه به موفقیت آنها منجر شد.
مثال:
The cunning strategies led to their success.
معنی(example):
آنها از ترفندهای مختلفی برای فریب رقبای خود استفاده کردند.
مثال:
They employed various cunnings to outsmart their opponents.
معنی فارسی کلمه cunnings
:
ترفندهای مختلفی که با هدف فریب یا غلبه بر دیگران استفاده میشود.