معنی فارسی curelessness
B1عدم وجود درمان یا بیتوجهی به فرصتهای درمان.
The state of lacking a remedy or healing process.
- NOUN
example
معنی(example):
عدم درمان میتواند به بدتر شدن شرایط سلامتی منجر شود.
مثال:
Curelessness can lead to worsening health conditions.
معنی(example):
بیتفاوتی جامعه نسبت به اپیدمی نگرانکننده بود.
مثال:
The community's curelessness about the epidemic was alarming.
معنی فارسی کلمه curelessness
:
عدم وجود درمان یا بیتوجهی به فرصتهای درمان.