معنی فارسی curia
B1مرکزی که در دولت یا کلیسا به اداره امور کمک میکند.
A body that assists in the administration of governance or church affairs.
- OTHER
example
معنی(example):
کوریای یک سازمان بخش ضروری است.
مثال:
The curia is an essential part of the organization.
معنی(example):
در تاریخ، کوریای نقش کلیدی در حکمرانی ایفا کرد.
مثال:
In history, the curia played a key role in governance.
معنی فارسی کلمه curia
:
مرکزی که در دولت یا کلیسا به اداره امور کمک میکند.