معنی فارسی curlyhead
B1شخصی که موهای طبیعی پُرخُور و فر دارد، معمولاً به این نسبت به آنها اشاره میشود.
A person with naturally curly hair, often referred to by this term.
- NOUN
example
معنی(example):
او در مدرسه به عنوان مو فرفری شناخته میشد.
مثال:
He was known as the curlyhead in school.
معنی(example):
بچۀ مو فرفری اغلب موهای منحصر به فرد خود را دوست دارند.
مثال:
Curlyhead kids often love their unique hair.
معنی فارسی کلمه curlyhead
:
شخصی که موهای طبیعی پُرخُور و فر دارد، معمولاً به این نسبت به آنها اشاره میشود.