معنی فارسی curney
B1اشاره به یک نوع خاص یا دستهای از انواع در مکان یا زمینهای خاص.
Refers to a particular type or category in a specific context.
- OTHER
example
معنی(example):
کورنِی در نزدیکی رودخانه دیده شد.
مثال:
The curney was spotted near the river.
معنی(example):
او کورنیها را به عنوان یک سرگرمی جمعآوری کرد.
مثال:
He collected curneys as a hobby.
معنی فارسی کلمه curney
:
اشاره به یک نوع خاص یا دستهای از انواع در مکان یا زمینهای خاص.