معنی فارسی curtailment
B2کاهش، کاهش یا محدود کردن چیزی، بهویژه در زمینه ارائه خدمات یا منابع.
The action of reducing or limiting something.
- noun
noun
معنی(noun):
The act of curtailing
example
معنی(example):
کاهش خدمات منجر به بسیاری از شکایتها شد.
مثال:
The curtailment of services led to many complaints.
معنی(example):
به دلیل مشکلات مالی، محدوده پروژه کاهش یافت.
مثال:
Due to financial issues, there was a curtailment of the project scope.
معنی فارسی کلمه curtailment
:
کاهش، کاهش یا محدود کردن چیزی، بهویژه در زمینه ارائه خدمات یا منابع.